(☆my idol☆)پارت ۲

روز قبل امتحان:

سر کلاس بودیم که استادمون داشت برامون درباره ی امتحان توضیح می داد

ذهنش:
( من خیلی استرس داشتم.
هم استرس داشتم هم ذوق.
من مطمئن بودم هم من هم نیلو دوتامون
بورسیه ی کره رو میگیریم چون زرنگ های کلاس بودیم
بعدش هم می تونیم بریم کنسرت بی تی اس😍
وای جیمینم من دارم میام😍😍😍😍😘❤️)
وقتی رفتم خونه زود رفتم یه چیزی خوردم بعدش یه دوش ۱۰ دقیقه ای گرفتم
و زود رفتم سراغ درسام.
امروز مرخصی گرفتم که نرم سرکار.
قرار شد برم خونه ی نیلو باهم درس بخونیم.
رفتم کتاب هام رو جمع کردم گذاشتم توی کوله ام.
لباسام رو پوشیدم و یه میکاپ ریز کردم(عکسشون رو میزارم)
یه اسنپ گرفتم و سوار شدم

۱۰ دقیقه بعد:
بالاخره رسیدم.
زنگ در رو زدم.
مامان نیلو امد در رو باز کرد
مامان نیلو:سلام باران خوبی عزیزم😍(بغلش کرد و کلی بوسش کرد)
باران:سلام خاله جون مرسی شما خوبین❤️😍
(مامان نیلو از بچگی هواسش به باران بوده و اون رو مثل دختر خودش بزرگ می کرده تا باران بخاطر اینکه خانوادش پیشش نیستن احساس تنهایی نکنه😍❤️)
مامان نیلو:بیا خاله جونم بفرمایید داخل

از زبان باران:
رفتم داخل خونه.
رفتم طبقه ی بالا پیش نیلو در زدم
گفت سلام عشقم❤️چطوری؟😄
باران:سلام آجی جونم مرسی تو چطوری❤️😚
نیلو:منم خوبم،خوب بریم شروع کنیم
باران:اوکی

از زبان باران:
رفتیم نشستیم سر درسمون و تا شب از روش بلند نشدیم.
فقط یه بار برای شام رفتیم بیرون و بعد دوباره امدیم روی درسمون‌.
در حدی خوندیم که همونجا خوابمون برد.
ولی وقتی خواب بودیم مامان نیلو امد و روی دوتامون پتو گذاشت.
.
.
.
فردا از زبان باران:
از خواب بیدار شدیم و رفتیم کارهای لازم رو کردیم و یه صبحونه ی کوچیک خوردیم.
بعدش رفتیم لباس پوشیدیم.
مامان نیلو برامون اسنپ گرفت.
رفتیم سوار اسنپ شدیم و بعد چند دقیقه رسیدیم...
وقتی رسیدیم خیلی ذوق داشتیم و همدیگه رو بغل کردیم.
ما مطمئن بودیم که قبول میشیم🤩
چون کلاس ها رو تقسیم بندی کرده بودن کلاس هامون باهم فرق داشت
من توی حوزه ی ۲ بودم و اون توی حوزه ی ۳

۱۵ دقیقه بعد برگه ها رو بهمون دادن.
من زود سوال ها رو می خوندم و جواب درست علامت میزدم چون امتحانمون ۴ گزینه ای بود.
۳۰ دقیقه بعد امتحانم رو تموم کردم و برگه رو تحویل دادم...
نیلو هم امتحانش رو داد و چند دقیقه دیگه امد بیرون...

اسلاید دوم لباس باران
اسلاید سوم آرایش باران